بحران رهبری، 5 علت بحرانی بودن موقعیت رهبران

براساس گفته های مجمع جهانی اقتصاد: ” 86% از افرادی که در نظرسنجی برنامه جهانی Agenda شرکت کردند درباره بحران رهبری امروزی اتفاق نظر داشته‌اند.”
مطابقت کمی بین قدرت و لیاقت اشخاص وجود دارد. اشخاصی که در مسند قدرت هستند، لزوما وظایف خود را به گونه ای که رهبران‌شان خواهانش هستند، ایفا نمی‌کنند.
در ادامه شما را با پنج دلیل اصلی بحران رهبری آشنا می‌کنیم:

1-وسواس عواقب

عواقب و نتایج، آخرین پیوند در زنجیره علت و معلولی هستند و تمرکز رهبری بر علت لزوما پایانی بر این زنجیره است.
بگذارید، یک قیاس را در نظر بگیریم:
برای آن که کدو تنبلی رشد کند،  به چهار عنصر زمین، هوا، آتش (گرما) و آب و صدالبته یک عدد دانه کدو تنبل نیاز داریم. در حین رشد کدو تنبل، توجه شما به دانه نیست،  بلکه این چهار عنصر برای رشد ضروری هستند که توجه شما را به خود جلب کرده‌اند.
دقیقاً مانند کدو تنبل، شما از اینکه چگونه یک شرکت تجاری از نظر شکل، اندازه و غیره به نتیجه می‌رسد تصوری ندارید. این موارد قابل پیش بینی و کنترل نیستند. تنها نکته‌ای که می‌توانید کنترل کنید، پارامترهای محیطی هستند.
بنابراین وقتی رهبران بر روی نتایج از جمله قیمت سهام و سود تمرکز می‌کنند، عوامل و علتی که نتایج را مشخص و معین می‌کنند را نادیده می‌گیرند.

بحران رهبری، رهبری، بحران رهبران

2-استعاره ماشین

به طور معمول تعداد زیادی از رهبران، سازمان های خود را به عنوان “سازمانی کارآمد” تصور می‌کنند.
طبق گفته مرکز Lifelong دانشگاه Warwick، این استعاره در دسته متداول ترین استعاره های مورد استفاده برای سازمان ها شناخته می‌شود.
ویژگی سازمان به مثابه ماشین از پیش طراحی شده است و باید با کمترین هزینه به هدف از پیش تعیین شده برسد.هدف اصلی این استعاره همچون یک ماشین، افزایش ستاده ها و کاهش نهاده ها بوده است.
رهبران باید ابعاد غیر خطی و غیر قطعی را در سازمانهای خود پرورش دهند که بتوانند به واقعیتهای سیستم های پیچیده که در باطن و پیرامون برای آنها رخ می دهند، پاسخ دهند.

3-خودپسندی، غرور و خودرایی

خودپسندی را می‌توان به عنوان هویتی برای من در نظر گرفت؛ به عنوان مثال “من موفق هستم.”
ماهیت خودپسندی فرد با ایده های خاصی که آن را  تحت عنوان قدرت خود شناسایی می‌کند، تعیین می گردد. میزان غرور که در برخی رهبران وجود دارد بسیار شدیدتر از عموم مردم است. به همین دلیل، آنها می‌توانند میزان کمتری از همدلی، شفقت و دلسوزی را  در مقایسه با غرور و خودپسندی به نمایش بگذارند. یکی از دلایل مهم در ایجاد بحران، رهبری است.
پل بابیاک، روانشناس نیویورکی، در تحقیقات خود بیان می‌کند که حداکثر 4 درصد از رهبران تجاری آمریکا می توانند دچار بیماری روانی باشند.
زمانی که شما درباره موفق بودن، متخصص بودن و درست بودن حق به جانب صحبت می‌کنید، در واقع، هر موضوعی که نقطه مقابل آن باشد می تواند به مشابه یک چالش بحرانی برای هویت شما عمل کند.
برخی از رهبران زمانی که در معرض تهدید و ترس قرار می‌گیرند، به صورت تهاجمی واکنش نشان می‌دهند. دن کابل، از دانشکده تجارت لندن، درباره اینکه چگونه رهبران فروتن و خاضع بهترین نتیجه را در سازمانها به دست می آورند، اطلاعاتی ذکر کرده است.

4-کمبود خودآگاهی

Toegel و Barsoux، بیان کرده‌اند که خودآگاهی باعث تبدیل شدن رهبران به رهبرانی بهتر می شود.
خودآگاهی شامل: آگاهی رهبر از خود و احساسات درونی اش، اعتقاداتش، ساختار فکری، گرایش ها و رفتارهایش، که در نهایت منجر به ایجاد واکنش او به حوادث پیرامونش می‌شود. تنها در این صورت رهبران می توانند به جای نشان دادن واکنش های شرطی، از پاسخ های هوشمندانه استفاده کنند.

بحران رهبری، رهبری، بحران رهبران

حال سوال این است، یک رهبر چگونه می تواند وانمود كند كه دیگران را بدون آن كه ( علاوه بر خود) بفهمد، هدایت و راهنمایی می کند؟
یكی از مؤثرترین راههای رشد و تقویت خودآگاهی كه مورد تأیید رهبرانی همچون بیل جورج، جك دورسی، ری دالیو و باب شاپیرو است، مدیتیشن است كه بدون نیاز به هیچ زمینه مذهبی یا معنوی، در کمتر از 10 دقیقه در روز قابل انجام است.

5-دستاوردهای بی‌معنا

دستاورد، هرچند بزرگ، همیشه منجر به تحقق آنچه که انتظارش را داریم، نمی‌شود.
ویکتوریا پندلتون، برنده مسابقات المپیک می گوید:”مردم تصور می‌کنند از دست دادن کار سختی است. رسیدن به مقام دوم بسیار ساده تر است زیرا شما برای رسیدن به آن هدف دارید. اما وقتی برنده شوید، ناگهان احساس از دست دادن می کنید. ”
معمولا فعالیت ها  با موفقیت مرتبط هستند و تصور بر این است، تلاش هرچه بیشتر منجر به موفقیت بیشتر می‌شود.
برخی از مشاغل به این نتیجه رسیده‌اند که کمتر به معنای بیشتر است، به همین منظور آنها مواردی همچون ممنوعیت ارسال ایمیل یا محدود کردن جلسات کاری را برای کمپانی های خود ایجاد کرده‌اند.

این افسانه که هرچه بیشتر وقت خود را صرف کار کنیم، فعالیت بیشتری انجام می‌دهیم، هنوز هم بر فرهنگهای سازمانی حاکم است. اما زمانی که متوجه می‌شویم فعالیت های کاری فراوان هستند و هرگز نمی‌توان آنها را به پایان رساند، ترسیم خطی بین کار و استراحت به بحران تبدیل می‌گردد.
زمانی که به تعادل بین کار و استراحت پی می‌بریم، فعالیتهایمان بزرگتر، معنادارتر و انجام پذیرتر به نظر می‌رسند. همچنین، این امر منجر به حفظ سلامت روحی و جسمی خودمان می‌گردد.
دانشگاه ملی استرالیا، تاکید کرده است که کار کردن بیش از 39 ساعت در هفته می تواند سلامتی را در معرض خطر قرار دهد.

نتیجه گیری دلایل بحران رهبری

به صورت کلی می‌توان گفت: رهبری به دلیل 5 اشتباه ساده که بسیاری از رهبران مرتکب می شوند، در  بحران قرار می‌گیرد. این 5 عامل را در زیر بصورت تیتر ذکر شده است:

  • آنها به جای تمرکز بر علت ها، بر نتایج متمرکزمی‌شوند.
  • آنها باور دارند، سازمان ها می‌توانند مانند ماشین ها عمل کنند.
  • آنها نمی‌توانند فراتر از غرور و خودپسندی خود وقایع و موضوعات را نظاره کنند.
  • آنها فاقد خودآگاهی هستند.
  • آنها به کمیت فعالیت ها اهمیت می‌دهند.

منبع : forbes

مقالات مرتبط

پیام‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *