رهبری پیشرفته به چیزی بیشتری از تفکر خارج از چارچوب نیاز دارد
به طور فزایندهای، رهبران نه تنها میخواهند یک سازمان را به طور مؤثر اداره کنند، بلکه میخواهند سیستم اطراف را نیز تغییر دهند. به طور مثال، نه تنها دوست دارند عملکرد بیمارستان را بهبود بخشند، بلکه تمایل به بهبود بهداشت اجتماعی هم دارند. نه تنها دوست دارند مشکلات موجود در مدرسه خود را حل کنند، بلکه سعی میکنند الگوهای موجود در جامعه را هم تغییر دهند. مقصود از بیان این مثالها این بود که شما متوجه شوید که به عنوان رهبر یک سازمان، نه تنها باید مشکلات مجموعه را برطرف کنید، بلکه باید تلاش کنید تا فرهنگ جدیدی را بین همکاران خود رواج دهید. چنین تصمیمات و اهداف چالش برانگیزی به مدیرانی نیاز دارد که بدانند چگونه در شرایط مختلف منطقی عمل کنند تا بتوانند مشکلات را از سر راه بردارند. این موضوع نه تنها رهبری عالی، بلکه رهبری پیشرفته را میطلبد. در ادامه این مقاله به شما نکاتی را خواهیم گفت تا متوجه شوید چه کسی رهبری پیشرفته برای کسب و کار خود است.
تفاوت میان رهبر پیشرفته و مدیر
این تفاوت با یک شوخی کلاسیک در مورد رقصندگان فیلمهای قدیمی فِرِد آستر و جینجر راجرز نشان داده شده است. فِرِد قطعا یک رهبر بزرگ بود! او هدف داشت؛ میتوانست ببیند به کجا میرود، او به وضوح مسئول بود و جهت را تعیین میکرد. او جینجر راجرز را بیعیب و نقص در اطراف میدان رقص هدایت کرد. اما جینجر راجرز یک رهبر پیشرفته بود. او مجبور بود هر کاری که فِرِد انجام میداد را بدون عیب و نقص، با عقبنشینی و به همراه کفشهای پاشنه بلند انجام دهد.
این یک تصویر و مثال مفید برای چالشهای تغییر اجتماعی است. اگر بتوانیم از باراک اوباما، رئیس جمهور اسبق ایالات متحده یا دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا بپرسیم که آیا آنها فِرِد را به عنوان یک رهبر پیشرفته میشناسند یا جینجر را؛ شرط میبندم که جینجر برنده خواهد شد. رهبران پیشرفته در سیستمهای پیچیدهای کار میکنند که در آن، قدرت، پراکنده یا تقسیم شده است. بسیاری از افراد مسئول بخشها هستند، اما هیچ کس مسئول کل نیست؛ زیرا اهداف، نامشخص یا متضاد هستند. ذینفعان متعددی با منافع متفاوت وجود دارند. اندازه گیری نتایج، بسیار سخت است. به طور خلاصه، رهبری پیشرفته، مانند رقصیدنی است که نمیتوانید جلو را ببینید و کفشهایتان ناراحتکننده هستند.
رهبران پیشرفته، نوازندههای خوبی هستند…
با این حال، رهبران پیشرفته با آهنگ خود میرقصند. آنها فرصتهایی را برای تغییر در شکافهای سیستم، در فضای سفیدی که چیزی نوشته نشده است، پیدا میکنند. آنها به جای تلاش برای تغییر یکباره سازمان، شکافها را پر میکنند، شبکههای جدید میسازند و مسیرهای جدیدی را خلق میکنند. به طور مثال:
کشور به معلمان بیشتری نیاز دارد؟ به نظر سخت میرسد! اما میتوانید به جای اینکه منتظر بمانید تا دانشکدهها، معلمان جدید تحویل جامعه دهد، منبع جدیدی از معلمان را پیدا کنید. وندی کاپ Teach for America را تأسیس کرد تا فارغالتحصیلان نخبه را ترغیب کند تا دو سال به تدریس در مدارس محروم بپردازند. افراد زیادی از خطاهای پزشکی قابل پیشگیری رنج میبرند یا میمیرند.
رهبر سازمان و نقش رهبری در سازمان
یک رهبر فردی است که ویژگی هایی دارد و باید آن ها را رعایت کند :
- ایجاد یک چشمانداز پویا والهامبخش از آینده
- انگیزه و الهام بخشیدن به افراد سازمان برای درگیر شدن با هدف غایی سازمان
- مدیریت انتقال هدف
- ساخت تیم و هدایت موثر در نیل به چشمانداز سازمان
رشد تیمی و فردی از فعالیتهای مهمی است که توسط رهبران انجام میشود. در واقع نقش رهبری در سازمان این است که ابتدا پویایی تیم را درک کند یعنی اطمینان حاصک کند که اعضای سازمان مهارتها و تواناییهای لازم برای انجام کار خود و دستیابی به هدف و چشمانداز را دارند. رهبری همچنین در جستوجوی پتانسیل رهبری در دیگران است. به این معنی که با توسعه مهارتهای رهبری در تیم خود، محیطی ایجاد مینماید که در طولانی مدت به موفقیت خود ادامه میدهد. این معیار واقعی رهبری عالی است.
باید بدانید که رهبری یک رفتار است نه یک جایگاه؛ نقش رهبری در سازمان یک نقش تعریف شده است که فرد رهبر مسیر یک سازمان را تعیین میکند، بر کارکنان سازمان تاثیر میگذارد و آنها را در مسیر نیل به یک هدف مشخص یا ماموریت هدایت میکند.
رهبران پیشرفته از محدودیتهای ذهنی خود پیروی نمیکنند
رهبران پیشرفته مرزهای ذهنی را میشکنند و الگوهای تثبیت شده را به چالش میکشند. آنها به طور فضایی بزرگتر از محدوده امن خود را بررسی میکنند. آنها میدانند که شهرها، ساختمان شهرداری نیستند، برای داشتن سلامتی، به چیزی بیشتر از بیمارستان نیاز است و برای آموزش عالی، تنها مدارس کافی نیستند. این رهبران، از ابزارهای آینده استفاده میکنند. آنها پسماندهای جامعه یا آنچه را که من «تغییر یدکی» می نامم، نمیخواهند. آنها بهترین و جدیدترین ایدهها و فناوری را برای ایجاد تغییر واقعی میخواهند. سطحی برای استفاده از فناوری برای بهبود جامعه به سختی خراشیده شده است. پتانسیل تجزیه و تحلیل دادهها را برای شناسایی شیوع بیماری، تلفنهای همراه برای نظارت بر سلامت یا وبسایتهای تعاملی برای آوردن یادگیری شخصی به مناطق محروم را در نظر بگیرید..
گاهی اوقات فکر کردن کافی نیست!
گاهی اوقات، تفکر خارج از چارچوب امن، به اندازه کافی جاهطلبانه نیست تا نوآوری واقعی را به جریان بیندازد. «روزابث ماس کانتر» در کتاب جدید خود، رهبران سازمان را تشویق میکند تا در مورد آنچه خلاقیت را محدود میکند و چگونه بر آن غلبه کنند، بیشتر فکر کنند. بیرون از ساختمان فکر کنید (خارج از مناطق امن خود را در نظر بگیرید): چگونه رهبران پیشرفته میتوانند جهان را با یک نوآوری هوشمند در زمان درست تغییر دهند؟
کانتر، استاد مدیریت بازرگانی ارنست ال آرباکل در مدرسه بازرگانی هاروارد است. کانتر علاوه بر سالها تدریس و تحقیق در HBS، ابتکار رهبری پیشرفته را در دانشگاه هاروارد تأسیس کرد؛ جایی که مدیران ارشد و بازنشسته یاد میگیرند مهارتهای رهبری را در خدمت حل مشکلات بزرگ اجتماعی توسعه دهند. بسیاری از نمونههای کتاب از تجربه او در رهبری آن برنامه آمده است.
چرا نمی خواهیم خارج از چارچوب فکر کنیم؟
مشکل اینجا است که انسان به عادات خود میچسبد و ترجیح میدهد که چارچوب ایمن و روتین دائمی خود را حفظ کند. اما تفکر خارج از چارچوب به معنای به چالش کشیدن تمام باورهای همیشگی است. نقش رهبری در سازمان فراتر از این تفکر خارج از چارچوب است. مدیران شرکتها معمولاً از شیوه تفکری که روی سود آنها تاثیر منفی بگذارد، دوری میکنند. حتی اگر داستانهای پیروزی زیادی وجود دارد که نشان میدهد برخی خطر کردنها نه تنها جواب میدهند بلکه بازدهی بالایی هم دارند. نمونه نقش رهبری در سازمان با تفکری خارج از چارچوب، میتوان استیو جابز را نام برد. او توسط هیئت مدیره شرکتش از کار برکنار شد. بعدها که اپل تیم سبستم عامل NexT را خرید، جابز مدیر عامل اپل شد و سهام تحت نظارت او ۹۰۰ درصد رشد کرد.
آیا تفکر خارج از چارچوب برای رهبری سازمان لازم و کافی است؟
در حقیقت اصرار به روتین مشخص داشتن دشمن و سد تفکرات نوآورانه و خلاقانه است. یک تغییر در نگاه به شما کمک میکند در دیدگاه خود تغییر ایجاد کنید و خارج از چارچوب تفکر نمایید. رهبر یک سازمان افراد خود را به چالش میکشد و «چرا» ایجاد میکند. این سوال به افراد یک سازمان کمک میکند تا معایب روش را بیابند و راه برای تفکر خلاقانه باز شود. اما حقیقت این است که داشتن تفکر خارج از چارچوب برای مدیریت موفق یک سازمان شاید کافی باشد اما رهبری پیشرفته به چیزی بیشتر از تفکر خارج از چارچوب نیاز دارد. تفکرات رهبری پیشرفته باید تا مرز جدا کننده رویکردهای روابط انسانی و مکانیکی پیش برود. در تفکر رهبری پیشرفته کارکنان سازمان از تمام سطوح در بهبود فرآیندهای کلیدی گنجانده میشوند. نقش رهبری در سازمان این است که برای یکپارچه کردن تلاشها، سعی و تلاش میکند.
رهبران، ترویجدهنده امید هستند
گفتن یک داستان عالی باعث ایجاد امید میشود. همچنین باید به دیگران نشان دهد که چه چیزی در خودش برای افراد قرار داده است. بنابراین یک داستان عالیِ رهبری، درباره این است که چگونه سرمایه گذاری که رهبر پیشنهاد میکند به افراد کمک میکند تا به اهداف خود برسند. این نمیتواند به تنهایی مربوط به رهبران باشد و هر چه بیشتر تظاهرات خاصی برای اشاره وجود داشته باشد، رهبر بیشتر امید را بیدار و اعتقاد را تضمین میکند. تغییر، مستلزم باور است. نوآوری همیشه ذاتاً نامشخص است و بدون داستان درست، مردم ترجیح میدهند به چیزهای شناخته شده پایبند بمانند. حتی اگر ناکافی باشند، ایمن به نظر میرسند. هنر نهایی رهبری، تشویق مردم به رها کردن ترس از ناشناختهها و فرو رفتن در کار نوآوری است.
رهبران، عموما با این 3 چیز رو به رو میشوند
ابتدا مشخص کنید که چه کسی ابزارهای قدرتی مورد نیاز شما را در اختیار دارد (منابع، اطلاعات یا تخصص، و پشتیبانی یا مشروعیت) و سپس آنها را متقاعد کنید که در این تلاش، سرمایه گذاری کنند. آنها همچنین در خنثی کردن مخالفان و پاسخ به منتقدان بسیار مفید خواهند بود. مهارتهای متقاعدسازی حیاتی هستند. همه چیز به صف کردن طرفین، گوش دادن به اهداف آنها، یادگیری از تخصص آنها و سپس جمعآوری آنها در جستجوی یک هدف مشترک است. راهی که تورستن تیل، یک بانکدار اروپایی، به شرکتهای بیمه با سازمانهای غیردولتی کمک کرد تا نگاه کنند.
یکی از اشتباهاتی که برخی از رهبران مرتکب میشوند این است که سرمایه گذاران و مشاوران را برای سرمایه گذاری خود به صف میکنند و سپس از آنها غافل میشوند تا وقت خود را صرف رقابت با حریفان کنند. آن متحدان اولیه میتوانند علاقه خود را از دست بدهند، یا هر کدام در جهتهای متفاوتی حرکت کنند. به هر حال، این مهارتها و اشتباهات رایج، به همان اندازه در هنگام تلاش برای کار در بخشها و رشتهها در یک سازمان مستقر نیز مفید هستند.
مشکلات رهبران در حال ظهور
اینها همچنین انواع مشکلاتی هستند که رهبران در حال ظهور به آنها توجه میکنند: تغییرات آب و هوایی، نابرابری های نژادی و جنسیتی، کمبود تحصیلات، خشونت با اسلحه، نابرابریهای بهداشتی و پزشکی. چنین مسائلی نیازمند تفکر تازه و رویکردهای نوآورانه است و مطمئناً نیاز به مهارتهای رهبری افزایش یافته دارد. آنها میتوانند فرصتهای تجاری عظیمی باشند، اما پیگیری آنها بدون متقاعد کردن چندین سهامدار مستقل برای شروع آن دشوار است.
منابع:
پاسخها