در سازمانهای کوچک و بزرگ، تغییرات همیشه وجود دارند. متاسفانه تمامی برنامههای تغییر موفقیتآمیز نبوده و تمامی کارمندان نیز با تغییرات موافق نیستند. در سال 1995، مدیریت نیروی انسانی گزارش داد که در بین 2000 مدیر نیروی انسانی، مدیریت تغییرات مهمترین مهارت محسوب میشود، که بیشتر از دانستههای تجاری برای آنها کمککننده میباشد. متخصصان مدیریت تغییر در فوربس (Forbes) و راهبرد+تجارت (Strategy+Business)، ادعا میکنند که برای موفقیت تغییرات سازمانی، رهبران نقش بسیار مهمی دارند- اما آیا این ادعا درست است؟ اگر رهبران مهم هستند، چگونه میتوانند برای ایجاد تغییرات موردنیاز، اعتماد کارمندان را جلب کنند؟ و از همه مهمتر، در مورد اعتماد به رهبری چه میدانیم؟ در ادامه این سوالات را بررسی میکنیم.
در مقالۀ علم برای کار (SienceForWork) در مورد اعتماد در تیمها و چگونگی ارتباط اعتماد با امنیت روانی صحبت کردیم. در رهبری، اعتماد به این معنی است که کارمندان انتظار دارند تا رهبران با آنها به خوبی رفتار کرده و با آنها احساس راحتی کنند. در سال 2002، کورت دیرکس (Kurt Dirks) و دونالد فرین (Donald Ferrin)، برای تحقیق در مورد رهبری 27000نفر را در 106 مطالعۀ مختلف بررسی کردند. آنها دریافتند که مفهوم اعتماد برای سرپرستان و مدیران ارشد متفاوت است، اما در هر دو مورد اعتماد اهمیت بسیاری دارد.
نویسندۀ تحقیق میگوید که « اعتماد به رهبری بر پایۀ توجه و علاقه است». کارمندانی که اعتماد بیشتری به رهبران دارند، کمتر کارشان را ترک میکنند، آنها به اطلاعات رهبر خود اعتقاد بیشتری دارند و بیشتر به تصمیمات شرکت متعهد هستند.
محققان رضایت شغلی و تعهد کاری بیشتر را در اعتماد سازمانی یافتهاند. شرکتهایی که هم رهبران وهم مدیران ارشد را در تصمیمات اصلی مشارکت میدهند، بر تعهد و اعتماد کارمندان خود تاثیر میگذارند.
منظور ما از گفتن « رهبر من» چیست؟ افرادی که احساس میکنند سازمان از آنها حمایت میکند، بیشتر به رهبران ارشد شرکت اعتماد میکنند. هنوز هم بهنظر میرسد بین اعتماد مستقیم سرپرست و پشتیبانی سازمان، ارتباطی وجود ندارد. مدیران ارشد میتوانند با بیان تاثیرات تغییر سازمانی بر کارهای روزانۀ کارمندان و چگونگی کمک سازمان به سازگاری کارمندان ، پشتیبانی سازمان را نشان دهند .
رهبرانی که ساختار ایجاد کرده و نسبت به کارمندان باملاحظه هستند، بیشتر مورد اعتماد قرار میگیرند. این رفتارها به رهبری تحولآفرین مرتبط است که این نوع رهبری بیشتر عملی بوده و نسبت به نوع آزادانه (Laissez-faire)، دلسوزانهتر است. کارمندانی که احساس میکنند رفتار رهبر با آنها عادلانهتر و منصفانهتر است و آنها را بیشتر در تصمیمگیریها مشارکت میدهند، بیشتر به رهبرانشان اعتماد میکنند. بنابراین اگر تغییرات سازمانی شامل فرآیند طراحی مجدد باشد، روش رهبری تحولآفرین کمککننده خواهدبود.
کارمندانی که اعتماد بیشتری به رئیسشان دارند، رضایت شغلی و تعهد بیشتر به شرکت داشته و احساس میکنند در فرآیندها و تصمیمگیریها، عادلانهتر با آنها رفتار میشود. کارمندانی که به رهبرشان اعتماد دارند، بیشتر به شرکت متعهد هستند، احساس حمایت بیشتری ازجانب سازمان دارند و میدانند که رهبران منابع را عادلانه تخصیص میدهند، با دیگران رفتار منصفانه دارند و در نتیجه با اطمینان تغییرات را دنبال میکنند. اعتماد، بسته به اینکه شما در کجای سازمان قرار دارید، طرز عمل متفاوتی دارد. به همین دلیل، رهبران ارشد نسبت به مدیران، بر عوامل مختلفی تمرکز کنند.
به عنوان ناظر، شما میتوانید در زمان تغییر با این روشها اعتماد را افزایش دهید:
به عنوان رهبر ارشد، شما میتوانید در زمان تغییر با این روشها اعتماد را افزایش دهید:
ما به دقت کیفیت و درستی مطالعاتی که از آنها استفاده کردهایم را بررسی نمودیم. دریافتیم که طرح مطالعاتی – مطالعات فراتحلیلی چند مرحلهای- برای نشان دادن روابط موجود، تقریباً مناسب است. بنابراین این احتمال وجود دارد که اعتماد به رهبری برروی رفتار و نظرات کارمندان تاثیر داشتهباشد.