رهبری هوشمند: نمایندگی کردن، اولویت‌بندی و ساده‌سازی

رئیس بودن جذابیت‌های خودش را دارد، اما همیشه کار آسانی نیست. باید تصمیمات زیادی گرفت و با مسئولیت‌های زیادی سروکار داشت.

در حالی که موقعیت رهبری زمان و تلاش می‌برد، اما رهبران خوب می‌دانند که نباید در اداره زندگی کنید تا به طور مؤثری کارمندان خود راهنمایی کنند. رهبری هوشمند درباره گذراندن بیش‌تر وقت با یادگیری برای نمایندگی کردن، اولویت‌بندی و ساده‌سازی است.

اسطوره «سخت‌کوشی»

مردم در موقعیت‌های رهبری تمایل دارند که تصور کنند که موفقیت و ارزش کاری‌شان از روی این سنجیده می‌شود که تا چه زمانی در اداره می‌مانند، یا خارج از کار، چه وقتی را صرف پاسخ دادن به ایمیل‌ها و بازبینی گزارش‌ها می‌کنند. در نتیجه، رهبران تمایل دارند که احساس ترس کنند یا حتی از کوچک‌ترین وظایف به دردسر بیفتند. دلایل زیادی وجود دارد که نشان می‌دهند که این عدم تعادل کار و زندگی یک معیار پذیرفته شده برای رهبران در طول سال‌ها باقی مانده است. در فرهنگ‌های محل کار، کارمندان می‌کوشند که پرکار به نر بیایند تا بر مافوق‌های خود تأثیر بگذارند و نظر مساعد وی را جلب کنند.

روکسانا هورتسون، بنیان‌گذار انجمن مشاوره کسب‌وکار AskRoxi.com می‌گوید «وقتی این رفتار را در رهبران می‌بینم، پرسش‌هایی می‌پرسم تا به علت ریشه‌ای دست یابم. یک رهبر کارآمد می‌داند که چگونه کارش را در زمان منطقی انجام دهد و زندگی شخصی و سلامت کلی خود را با زندگی کاری‌اش ادغام کند».

همین طور، لی پلاکت توست، استاد کسب‌وکار دانشگاه میشیگان، به این نکته اشاره کرد که برخی از مردم بیش‌تر و طولانی‌تر کار می‌کنند تا فداکاری و تعهد به سازمان خود را نشان دهند. اگر محیط کارتان از ساعات اداری به عنوان شاخصی از سودآوری استفاده کند، این فعالیت ممکن است به سرعت به یک رقابت تبدیل شود.

رهبری در برابر مدیریت

دلیل دیگری برای اینکه رهبران احساس می‌کنند که زیادی کار می‌کنند، شکست آن‌ها در درک تفاوت میان رهبری و مدیریت است. دکتر جان آلیزور، نویسنده کتاب «رهبری: درک نظریه، سبک و عملکرد» (وست باو پرس، 2013) متوجه شده است که این درک نادرستی در میان رهبران است.

آلیزور به بیزنس نیوز دیلی گفت «مدیران به این خاطر فعالیت‌های کسب‌وکار و سخت‌کوشی را کنترل می‌کنند که تا حد ممکن درگیری هر کاری شوند. اعتبار آن‌ها به این است، حال آنکه رهبران جایی که لازم است، اعتبار کسب می‌کنند».

شغل یک رهبر دقیقاً این است که رهبری کند. شما به عنوان یک رهبر، مسئولیت اولیه‌تان این است که کارمندان خود را راهنمایی و نظارت کنید، زیرا آن‌ها کار شما را انجام می‌دهند نه کار خودشان.

دکتر تاشا اوریچ، نویسنده کتاب «رهبری سودآور» توصیه کرد که «در هر وظیفه‌ای از خودتان بپرسید که آیا واقعاً کاری هست که تنها شما بتوانید انجام دهید. همچنین به یاد داشته باشید که وقتی سر میزتان می‌روید، شما همیشه بهترین فردی نیست که این وظیفه را انجام دهد» (گرینلیف بوک گروپ پرس، 2013).

وقتی رهبران مانند مدیران عمل کنند، آن‌ها کار غیرضروری را به عهده افرادی می‌اندازند که سرشان شلوغ است. وقتی شخصاً در کاری شرکت کنید که باید آن را به انجام برسانید، راحت به مدیر سخت‌گیر و سلطه‌جو تبدیل می‌شوید.

آلیزور می‌گفت که «هیچ کسی نمی‌خواهد برای سازمانی کار کند که رئیس آنجا یک «مدیر سخت‌گیر است».

رهبری هوشمند

نمایندگی کردن و اولویت‌بندی

یکی از بهترین راه‌ها برای تمرین نقش رهبری هوشمند همان نمایندگی کردن وظایف برای تیم‌تان است تا اینکه بتوانید انرژی خود را بر روی مسئولیت‌های مخصوص خودتان متمرکز کنید. در عین حال، مهم است که کار را برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی کنید تا تیم‌تان بتوانند تا حد ممکن راحت و مؤثر عمل کند.

در حالی که نمایندگی کردن قطعاً می‌تواند موجب شود که شما و سازمانتان سودآورتر باشید، پلانکت توست هشدارمی دهد که رهبران باید در این فرایند مراقب باشد.

او می‌گفت که «نه تنها لازم است که مطمئن شوید که افراد لایقی در تیم خود دارید، بلکه مهم است که کار را به شیوه‌هایی تخصیص دهید که دیگران را قادر سازید که بهترین کار را انجام دهند و نقاط قوت خود را اجرا کنند. داشتن قدرت نمایندگی کردن ممکن است طرز فکر تحکم‌آمیز در رهبران را برانگیزد، که این ممکن است موجب شود که آن‌ها فراموش کنند که مهم‌ترین نقش رهبری همان تسهیل کردن عملکرد تیم به طور کلی است.

هورتسون پیشنهاد کرد که پیش از آنکه شروع به نمایندگی و تکمیل وظایف خود کنید، زمانی را صرف ساخت نقطه قوت و روحیه تیم خود کنید.

او به بیزنس نیوز دیلی گفت که «افراد باید در مشارکت خود، احساس امنیت کند و نقش‌ها و انتظارات خود را بدانند، به یکدیگر اعتماد داشته باشند تا کارشان را به خوبی انجام دهند، و قدرت هم‌افزایی گروهی را به کار بگیرند تا موجب شوند که از مجموع بخش‌ها، بهتر شوند. واقعیت این است که پریدن از یک وظیفه به وظیفه‌ای دیگر، اصلاً کار هوشمندانه‌ای نیست. زمان بیش‌تری می‌برد تا پیام‌هایی رسیده را پاک کرد و کم‌تر افراد را درگیر انجام وظیفه می‌کند».

در صورت علاقه به موضوع رهبری هوشمند، مقاله  ۱۰ هدف توسعه برای رهبری بهتر را نیز مطالعه کنید.

ساده‌ترین راه

اوریچ می‌گفت که رهبران اغلب از یافتن کوتاه‌ترین و ساده‌ترین راه برای انجام درست یک کار می‌ترسند. این ممکن است به این خاطر باشد که آن‌ها گمان می‌کنند که انجام سریع یک کار باعث می‌شود که به نظر برسد که آن‌ها به اندازه کافی سخت‌کوشی نمی‌کنند، یا این همواره به روش معینی در گذشته انجام شده است. صرف کردن زمان زیاد روی یک پروژه، بدون توجه به دلیل آن، ممکن است در دراز مدت بدتر شود.

اوریچ می‌گفت که «قانون کاهش جبران‌ها مطرح است، که اینجا ما هر چه زمان بیش‌تری را صرف کاری کنیم، کیفیت کار کاهش می‌یابد. در نظر گرفتن یک محدودیت زمانی برای یک فعالیت، ممکن است به شما کمک کند که تمرکز کنید و کار را انجام دهید. از خودتان بپرسید که آیا نقص‌هایی وجود دارد، یا آیا کسی که می‌خواهید با او صحبت کنید، پروژه‌ای مشابه این را انجام داده است و می‌تواند پیشنهادی ارائه کند؟»

هورتسون توصیه کرد که می‌توانید همین رویکرد را برای مسائلی که در سازمانتان به وجود می‌آیند، به کار بگیرید. سریعاً به آن‌ها بپردازید تا از موقعیت‌های پیچیده در آینده اجتناب کنید.

هورتسون می‌گفت که «چالش‌های حل نشده مقادیر زیادی انرژی از سیستم، خودتان و تیم‌تان می‌گیرند. این مشکلات به‌خودی‌خود حل نمی‌شوند؛ آن‌ها شاخ و برگ پیدا می‌کنند و همه جا پخش می‌شوند».

برای اینکه هر یک از این رویکردها کار کنند، شما باید نخست جایگاه خودتان به مثابه رهبری را تثبیت کنید که ارزش اعتماد تیم‌تان را دارد.

آلیزور می‌گفت که «به کارمندان خود احترام بگذارید و سر حرفتان باشید. شما به بزرگواری و صداقت نیاز دارید وگر نه نمی‌توانید رهبری کنید. اگر افراد به رهبر خود اعتماد نداشته باشد، احتمالاً دیدگاه آن‌ها نسبت به سازمان را بپذیریم».

منبع

مقالات مرتبط

پیام‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *