استراتژی تامین مالی خصوصی
همانطور که در مقاله قبلی «رموز استراتژیک تامین مالی خصوصی» مطالعه نمودید. یکی دیگر از رموز استراتژیک در تامین مالی، استراتژی مالکیت انعطافپذیر است. این استراتژی میتواند برای شرکتهای بزرگ صنعتی و خدماتی جذابتر از استراتژی «خرید برای فروش (buying for sale) (استراتژیهای اصلی تجارت)» که در مقاله قبلی به تفصیل به آن پرداختیم، باشد. بر اساس چنین رویکردی، یک شرکت تا زمانی که بتواند ارزش قابل توجهی را با بهبود عملکرد و تقویت رشد، برای کسبوکارها حفظ کند، آن را ادامه میدهد، در غیر اینصورت این شرکت زمانی که دیگر شاهد عملکرد مناسبی نیست میتواند آن کسبوکار را کنار بگذارد. چنین تصمیمی نباید اشتباهات استراتژیکی شناخته شود بلکه میتواند به عنوان نقطه اوج یک تحول موفق تلقی شود. همزمان، این شرکت آزاد است که کسبوکارهای به دست آمده از تجارت قبلی خود را حفظ کند و مزیت بالقوهای نسبت به شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی داشته باشد که گاهی اوقات باید از سودهایی که با سرمایهگذاری طولانی مدت به دست آوردهاند، چشمپوشی کند.
میتوان انتظار داشت که مالکیت انعطافپذیر بیشترین جذابیت را برای شرکتهایی که مشتریان یا فرآیندهای زیادی را به اشتراک نمیگذارند و دارای مجموعهای از سبد کسبوکارها میباشند، دارد. جنرال الکتریک (GENERAL ELECTRIC) را به عنوان نمونه در نظر بگیرید. این شرکت طی سالها ثابت کرده است که مدیریت یک شرکت میتواند ارزش افزوده برای مجموعه متنوعی از کسبوکارها ایجاد کند. مرکز شرکت (corporate center) شرکت جنرال الکتریک به ایجاد مهارتهای مدیریت عمومی مانند: اقدامات در سیاستها و رویهها برای حفظ بودجه و تمرکز بر کیفیت در مشاغل خود کمک میکند.
همچنین از روندهای گسترده مانند خدمات دریایی به هند و اضافه کردن خدمات در کسبوکارهای تولیدی که میبایست توسط آنها به طور موثر مورد استفاده قرار گیرد، تمام اقدامات لازم را انجام داده و از نحوه درست انجام کارها اطمینان حاصل میکند. علیرغم درخواستهای گاه و بیگاه این شرکت برای مستقل شدن، نظارت مدیریتی شرکت توانسته حاشیههای فروش بالایی را در سراسر مجموعه خود ایجاد کند که نشان میدهد خریدهای این مجموعه ادغامی یک اشتباه است.
در واقع، GE با مهارتهای مدیریتی افسانهای خود، احتمالا برای اصلاح عملکرد ضعیف، عملکردی بهتر از شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی دارد.
اگرچه برای درک مزایای مالکیت انعطافپذیر برای سرمایهگذاران، شرکت GE باید در مورد خطر حفظ مشاغلش پس از آن که مدیریت شرکتی دیگر نتوانست ارزش قابل توجهی داشته باشد، هوشیار باشد. GE به دلیل کاهش 10 درصدی مدیران در هر سال مشهور است، برای اطمینان از استراتژی تهاجمی سرمایهگذاری، این شرکت میتواند با اختلاف نظر کمتری، شروع یک الزام برای فروش سالانه 10٪ کسبوکارها را با کمترین پتانسیل، جهت ایجاد ارزش افزوده داشته باشد.
شرکت GE البته در صورت حذف مکرر کسب وکارهای خود میبایست مالیاتی که هنگام فروش شرکتهای سرمایهگذاری میپردازند را پرداخت کند. طبق استدلال ما، باید تبعیضهای مالیاتی که علیه شرکتهای دولتی ایالات متحده است به نفع صندوقهای سهام خصوصی و شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی حذف شوند. با این وجود، حتی در محیط مالیاتی فعلی ایالات متحده، راهکارهایی برای شرکتهای دولتی وجود دارد که این فشار را کاهش دهند. به عنوان مثال، واحدهای مستقل تجاری، که در آن صاحبان شرکت مادر دارای حقوق صاحبان سهام در یک نهاد تازه مستقل هستند، مشمول محدودیتهای یکسانی نیستند. پس از وقفه، سهامداران جداگانه میتوانند سهام شرکت جدید را بدون مالیات بر سود سرمایه شرکت قابل فروش بپردازند.
ما هیچ شرکت دولتی بزرگی را در بخش صنعتی یا خدماتی نیافتیم که به طور واضح مالکیت انعطافپذیر را به عنوان یک شیوه برای رقابت در شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی دنبال کند. اگرچه بسیاری از شرکتها دورههای فروش فعال کسبوکارها را پشت سر میگذارنند، اما معمولا هدف، عدم درک پیشرفتهای موفقیتآمیز انجام شده نیست و ایجاد مجموعهای متنوع، متمرکز و با روحیه کار گروهی است. حتی شرکتهای بزرگ مانند ITT و Hanson، که با موفقیت فرصتهای بهبود عملکرد را هدف قرار دادند، در نهایت مایل نبودند که بتوانند مشاغل خود را بفروشند یا آنها را کنار بگذارند و بنابراین حفظ درآمد برای آنها دشوار بود. اما با توجه به موفقیت مدل سهام خصوصی، شرکتها باید در مورد تابوهای سنتی در مورد فروش مشاغل خود تجدید نظر کنند.
انتخاب و اجرای استراتژی نمونهکارها (رویکرد سرمایهگذاری)
همانطور که دریافتیم، رقابت با حقوق صاحبان شرکت سرمایهگذاری خصوصی، به شرکتهای دولتی فرصت مهمی میدهد، اما سرمایهگذاری بر روی آن آسان نیست. مدیران در سرمایهگذاری (خرید و فروش) و بهبود مدیریت عملیاتی به مهارت نیاز دارند. این چالش مشابه تجدید ساختار شرکتها با این تفاوت که باید به صورت مداوم تکرار شود، میباشد. پس از اتمام سیر طاقتفرسا تحول، طبق معمول دیگر امکان بازگشت به همان کسبوکار وجود نخواهد داشت.
رقابت با شرکت سرمایهگذاری خصوصی در جهت ایجاد ارزش سهام سهامداران برای شرکتهایی منطقی است که دارای مجموعه ای از کسبوکارهای مختلف هستند که زیاد بهم مرتبط نیستند.
آیا میتوانید کسبوکارها را که فرصتهایی برای پیشرفت دارند را تشخیص داده و به درستی ارزشگذاری کنید؟ به ازای هر معاملهای که یک شرکت سرمایهگذاری خصوصی انجام میدهد، ممکن است دهها هدف بالقوه سازمان را پیشبینی کند. بسیاری از شرکتها بیشتر از هر موضوع دیگری وقت خود را به این امر اختصاص میدهند. مدیران این شرکتها از سرمایهگذاری بانکی یا مشاوره استراتژی میآیند و اغلب تجربه تجاری خطی را ( line business ) نیز دارند. آنها از شبکههای گسترده تجاری و ارتباطات مالی خود، از جمله شرکای مزایده احتمالی برای یافتن معاملات جدید استفاده میکنند. مهارت آنها در پیشبینی جریانات نقدی این امکان را فراهم میکند که با قدرت نفوذ بالا اما ریسک قابل قبول کار کنند. یک شرکت دولتی که حداقل در قسمتی از سبد تجاری خود از استراتژی خرید و فروش استفاده میکند، باید تواناییهای خود را در این زمینهها ارزیابی کند و در صورت عدم وجود آنها، تعیین کند که آیا میتوان آنها را به دست آورده یا توسعه داد.
آیا مهارت و تجربه لازم برای تبدیل یک کسبوکار ضعیف به یک برند معتبر را دارید؟ شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری معمولا با کنار هم قراردادن تیمهای اجرایی قوی و با انگیزه، در کنارهم سرآمد میباشند. گاهی اوقات این امر به سادگی به مدیران فعلی انگیزههای عملکرد بهتر و خودمختاری بیشتری نسبت به آنچه که قبلا در مالکیت خود میدانستند، میدهد. همچنین این امر ممکن است مستلزم استخدام استعدادهای مدیریتی در رقابتها باشد و یا ممکن است به معنی کار باثبات «کارآفرینان سریالی» باشد که اگرچه از کارکنان شرکت نیستند، اما بیش از یک بار با موفقیت در انجام وظایف خرید با شرکت همکاری کردهاند.
شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی در شناسایی یک یا دو اهرم استراتژیکی که باعث بهبود عملکرد میشوند، برتری دارند. آنها به دلیل کنترلهای مالی عالی و تمرکز بیوقفه بر افزایش اصول عملکرد، درآمد، حاشیههای عملیاتی و جریان نقدی شهرت دارند. علاوه بر این در یک ساختار دولتی که لایه مدیریتی را قطع میکند، شرکای شرکت سرمایهگذاری خصوصی، نقش مدیریت و هیئت مدیره شرکت را بازی میکنند که این امر به آنها اجازه میدهد که به سرعت تصمیمات بزرگ بگیرند.
در طول انجام بسیاری از خریدها، شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری تجربیات خود را با تغییرات ایجاد میکنند و تکنیکهای خود را برای بهبود درآمدها و حاشیههای خرید تقویت مینمایند. یک شرکت دولتی باید ارزیابی کند که آیا سابقه و مهارت مشابهی دارد یا خیر و در صورت وجود آنها، آیا مدیران کلیدی میتوانند آماده باشند تا چالشهای تحول جدید را بپذیرند؟
با این حال، توجه داشته باشید در حالی که برخی از شرکتهای خصوصی دارای شرکای عملیاتی هستند که بر بهبود عملکرد مشاغل تمرکز میکنند، اکثر آنها قدرت و تعمق مدیریت عملیاتی ندارند. این میتواند یک برگ برنده برای یک شرکت دولتی در مقابل شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری باشد که از استراتژی خرید و فروش استفاده و در رقابت میباشد.
آیا میتوانید جریان ثابتی از «خریدها و واگذاریها » را مدیریت کنید؟ شرکتهای خصوصی با نحوه ساخت و مدیریت جریان “M&A” آشنا هستند. آنها درک خوبی از تعداد اهداف مورد نیاز برای ارزیابی هر پیشنهاد و احتمال موفقیت آن را دارند. آنها با اجرای فرآیندهای منظم از افزایش پیشنهاداتی که صرفا برای رسیدن به هدف سالانه برای سرمایهگذاری در معاملات است فاصله میگیرند.
مهمترین نکته این است که شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری در فروش کسبوکارهای خود، در یافتن خریدارانی که مایل به پرداخت هزینه مناسب با دلایل مالی یا استراتژیک بوده، یا با راهاندازی محیط اولیه عمومی سهامها (IPO) موفق، مهارت دارند. در واقع، شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی در طول فرآیند خرید، استراتژی خروج از کسبوکار را نیز برای همه مشاغل تعریف کرده و توسعه میدهند. مفروضات مربوط به قیمت خروج احتمالا مهمترین عامل در ارزیابی آنها از اهداف است و پس از پایان معاملات به طور مداوم کنترل میشود. یک شرکت دولتی باید نه تنها توانایی خود بلکه تمایل خود را برای تبدیل شدن به یک متخصص در خروج کسبوکارهای سالم (ایجاد ارزش و بهینهسازی عملکرد با بهبود سلامت مصرفکنندگان، کارکنان و جوامع) در زمان مناسب ارزیابی کند.
اگر میتوانید به راحتی به سه سوال مطرح شده در بالا پاسخ بله دهید، آسان است دریابید که چه نوع استراتژی را برای سبد کسبوکار خود انتخاب کنید.
«مالکیت انعطافپذیر» در اصل برای استراتژی «خرید برای فروش» دقیق ترجیح داده میشود زیرا به شما این امکان را میدهد تا بر اساس ارزیابیهای به روز از آنچه بیشترین ارزش افزوده را برای شما ایجاد میکند، تصمیم بگیرید. اما یک استراتژی مالکیت انعطافپذیر همیشه خطر خودبینی و وسوسه برای طولانی نگهداشتن کسبوکارها را در شما ایجاد میکند. به هر حال، مجموعهای از شرکتهای تجاری پایدار، نسبت به بقیه به کار کمتری نیاز دارند. علاوه بر این، این استراتژی برای سرمایهگذاران و حتی مدیران شما دشوار است و ممکن است به دلیل اینکه آنها نمیتوانند پیشبینی اتفاقات ماههای آینده در شرکت را داشته باشند، باعث نامعلوم شدن شرایط شود.
انتظار ما این است که شرکتهای مالی به احتمال زیاد بین روشهای موجود، روش «خرید و فروش» را انتخاب کنند که با افزایش سریع، سبد کسبوکارها بیشتر به مهارتهای تامین مالی و سرمایهگذاری تا به مهارتهای عملیاتی بستگی دارد. شرکتهای صنعتی و خدماتی بیشتر تمایل به مالکیت انعطافپذیر دارند. به اعتقاد ما، شرکتهایی که دارای سهامداران قوی هستند و درصد بالایی از سهام را کنترل میکنند، ممکن است با استرانژی مالکیت انعطافپذیر نسبت به شرکتهایی که سهامداران گستردهای دارند، شرایط برایشان آسانتر شود.
پیوستن به نبرد
رشد خارقالعاده شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری باعث ایجاد مناظرههای عمومی زیادی شدهاست. برخی شکایت دارند که شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری در اصل مربوط به سلب دارایی و سودجویی است و سرمایهگذاران خصوصی، شرکا و مدیران، از مزایای ناعادلانه، از معافیتهای مالیاتی و کمبودهای قانونی استفاده میکنند تا از شیوه های مشکوک تجاری مبالغ نادرستی به دست آورند. برخی دیگر از شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری به عنوان روشی برتر در مدیریت کسبوکارها دفاع میکنند.
دیدگاه ما این است که موفقیت شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری عمدتا به دلیل استراتژی«خرید و فروش» ویژه آنها است که به طور ایدهآل برای بازسازی کسبوکارهایی که به درستی مدیریت نشدهاند و به بررسی بیشتری نیاز دارند، مناسب است. شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی از مزیت مالیاتی خوبی برخوردار بودهاند، اما این امر عمدتا به دلیل مالیات جهت فروش این شرکتها تا استفاده آنها از پرداخت سود برای تامین مالی بدهیهای خود بوده است. به هر حال، شرکتهای دولتی میتوانند خریدها و سایر سرمایهگذاریها را با پول وام گرفته شده تامین کنند. سودهای بالای شرکای شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی، ارزشی که آنها برای شرکت ایجاد کردهاند را منعکس میکند. تمایل پایین سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایه خصوصی، با نرخ متوسط بازدهی با توجه به ریسک موجود، عجیب است.
اعتقاد داریم زمان آن فرا رسیده که شرکتهای دولتی بیشتری بر مخالفت سنتی خود، از فروش مشاغلی که عملکرد خوبی دارند، فائق آیند و به دنبال فرصتهایی برای رقابت در بازار سهام خصوصی باشند. (اگر ایالات متحده و دیگر دولتها از رهبری کشورهای اروپایی در جهت پیشتازی در عرصه مالیات پیروی کنند، چنین تغییری تسریع مییابد.) شرکتهای دولتی میتوانند از فرصتهایی که استراتژی خرید و فروش فراهم میآورد، بهرهمند شوند. از این امر همچنین سرمایهگذاران سود خواهند برد، زیرا رقابت بیشتر در این فضا، بازاری کارآمدتری ایجاد میکند. بازاری که در آن شرکای سهام خصوصی، دیگر چندان بر سرمایهگذاران در صندوقهای خود ترجیح داده نمیشوند.
ساختار تامین مالی بهینه، ابزارهای تامین مالی، اهمیت انضباط مالی، بورس، فرابوس و سرمایهگذاران خصوصی (PE) از جمله موضوعاتی هستند که لازم است مدیران اجرایی و مالی شرکتها، سرمایه گذاران و دیگر افراد فعال در این حوزه برای عملکرد مناسب، از آنها اطلاع داشته باشند.
مدرسه کسبوکار تکاپو در همین راستا قصد دارد دوره تامین مالی شرکتها را برگزار کند.
پاسخها