حقایقی در مورد رهبران قابل اعتماد
آیا اینکه به رهبران و مدیران توصیه کنیم، “خودشان باشند” توصیه وحشتناکی است؟ بیل جورج، خالق رویکرد “رهبری قابل اعتماد” در حوزه مدیریت، ضمن پاسخ به این سوال، مسیر موثری را برای مدیران و رهبران ترسیم میکند.
بحث درباره سبکهای مختلف رهبری موضوعی گسترده است. به همین منظور، بیشتر شرکتهای پیشرو در سطح جهان بر توسعه و پیشرفت “رهبری قابل اعتماد” در کمپانی های خود تمرکز دارند.
همانطور، که در مجله کسب و کار هاروارد در ژانویه 2015 اعلام شد: “اعتبار و اصالت به عنوان یک استاندارد طلایی برای رهبران و مدیران شناخته میشود.”
>در سال 2003، کتاب رهبری قابل اعتماد (Authentic Leadership) نوع جدیدی از سبک رهبری را ارائه کرد. در این کتاب نظریههای قدیمی رهبری، از جمله “نظریه مرد بزرگ” و سبکهای رهبری براساس شایستگی به چالش کشیده میشوند.
در گذشته کمتر به توسعه و پیشرفتهایی که باید یک رهبر داشتهباشد، اهمیت داده میشد. به همین منظور بررسی و درک اعتبار و اصالت رهبری برای رهبران فعلی از اهمیت زیادی برخوردار است.
در ادامه به نقد و بررسی های اعتبار و اصالت رهبری خواهیم پرداخت.
چرا رهبران قابل اعتماد؟ نقد اصالت
اخیراً سه دانشمند برجسته در مدرسه کسبوکار اینسید، استنفورد و وارتون مفهوم رهبران قابل اعتماد و اصیل را به چالش کشیده اند.
جف پفر از استنفورد میگوید : “آخرین چیزی که یک رهبر باید در لحظات سخت همراه خود داشته باشد، اصالت و اعتبار است.” در ادامه هرمیانا ایبارا میافزاید: “ما باید راهی برای غرق شدن در نقش رهبری پیدا کنیم” و جدیدترین سخنی که درباره اعتبار رهبری در 5 ژوئن در نیویورک تایمز چاپشده از آدام گرانت وارتون است، که میگوید: “توصیه خودت باش، واقعا توصیه وحشتناکی است، زیرا هیچ کس تمایل به مشاهده خود واقعی شما ندارد”.
“رهبران قابل اعتماد و اصیل سخنان و رفتارهای خود را با دقت کنترل میکنند تا بدین صورت بتوانند متناسب با مخاطبان خود رفتار کنند، و شرکا و هم گروهی هایشان را به دست آورند.”
دیکشنری وبستر کلمه authenticity را اینگونه تعریف میکند: “واقعی یا اصیل است؛ کپی یا جعلی نیست. ریشه این کلمه از کلمه یونانی authorبه معنای نویسنده در فارسی گرفته شدهاست. به همین منظور نویسندهای با نام وارن بنیس درباره این موضوع میگوید: “شما نویسنده زندگی خود هستید.”
در ادامه، ایبارا دو نوع رهبر قابل اعتماد و معتبر را با یکدیگر مقایسه میکند، که این دو قیاس شامل: “نظارت کم برخود یا low self-monitors” و “نظارت زیاد بر خود یا high self-monitors” هستند.
نظارت کم برخود، به این معنی است که هر آنچه به ذهن خطور میکند، اظهار کنید، در حالی که نظارت زیاد برخود، به معنای بیان هرآنچه که برای تأثیر بر دیگران گفته میشود.
این تمایزها منجر به ایجاد دوگانگی کاذب شدهاند، زیرا نظارت کم برخود نقطه مقابل اعتبار و اصالت است، و نشانگر عدم بلوغ و عدم حساسیت به احساسات دیگران است.
درباره موضع رهبران قابل اعتماد بیشتر بخوانید: اهمیت ایجاد اعتماد بین رهبران و اعضای تیم
رهبران معتمد و اصیل رفتارهای خود را با دقت زیادی کنترل میکنند تا رفتارها و واکنش هایشان با مخاطبانشان سازگار باشد و منجر به اذیت و آزار همکاران و هم گروهی های خود نشوند. آنها این کار را انجام میدهند زیرا نسبت به تأثیری که ممکن است گفتار و کردارشان بر دیگران داشته باشد، حساس هستند.
دومین انتقاد ایبارا از رهبران قابل اعتماد و اصیل این است که آنها اغلب در وضعیتی رک قرار گرفتهاند، وضعیتی که ایبارا آنها را به نوجوانان نابالغ تعبیر کرده تا رهبران معتمد و اصیل. این حالت نقطه مقابل رهبرانی معتمد است، رهبرانی که همواره در پی توسعه و افزایش آگاهی خود و بهبود روابطشان با دیگران هستند.
در واقع او میگوید، رهبران قابل اعتماد هرگز پشت عیبها و نقصهای خود پنهان نمیشوند، در عوض، آنها به دنبال درک ضعفها، نقصها و عیبهایشان هستند. این فرآیند مادام العمر است، چیزی شبیه به دورههایی که موسیقیدانان و ورزشکاران برای بهبود تواناییهای خود سپری میکنند.
چگونه رهبران می توانند اصالت خود را بهبود بخشند؟
قابل اعتماد و اصیل بودن به عنوان یک رهبر کار سختی است و نیازمند سالها تجربه در نقش رهبری است. هیچ فردی بدون شکست نمیتواند معتمد و اصیل باشد، در واقع میتوان گفت هر شخص در بازده زمانی دچار برخوردهای غیر اصولی شده است، سخنان و رفتارهایی داشته که بعدها از آنها پشیمان شدهاست.
نکته اصلی، این است که به عنوان یک رهبر نسبت به واکنشها و سخنانمان آگاه باشیم و همکارانی قابل اعتماد داشته باشیم تا در هنگام نیاز با آنها مشورت کنیم و از آنها بازخورد بگیریم.
ماهیت اساسی رهبری قابل اعتماد و معتبر، هوش هیجانی یا همان EQ است که توسط دانیل گلمن بیان شده است. اشخاصی که از ضریب هوشی بالا برخوردار هستند اما هوش هیجانی پایینی دارند، هرگز نمیتوانند رهبران معتمد و معتبری باشند.
برخلاف ضریب هوشی که در طول زندگی اشخاص بزرگسال تغییری نمیکند، می توان EQ یا هوش هیجانی را توسعه داد. اولین و مهمترین قدم در این سفر کسب آگاهی از خود یا خودآگاهی است.
بیل جورج و تیم تحقیقاتی اش مصاحبههایی با 172 رهبر قابل اعتماد و اصیل انجام دادهاند، که اساس آن نشانگر نقش حیاتی خودآگاهی در رشد رهبری معتمد و معتبر بودهاست. در اینجا به برخی از این مراحل برای درک عمیقتر از خود و تبدیل شدن به رهبری قابل اعتماد و معتبر اشاره میکنیم:
جستجو در داستان زندگی
رهبران با کندوکاش در داستان زندگی و آزمونهای سخت زندگی خود میتوانند بفهمند در واقع چه اشخاصی هستند.همانطور که لاکشمی راماراجان میگوید: “فرایند یادگیری، رشد و توسعه خود شامل فرآیند یکپارچه ساختوساز است.”
در واقع هنگامی که رهبران داستانهای سخت زندگی خود و هرآنچه را که بر آنها گذشته کندوکاش میکنند، تجارب خود را پردازش مینمایند که این امر منجر به افزایش درک عمیق آنها از خود میشود و در نهایت اعتبار و اصالت آنها را افزایش میدهد.
هنگامی که رهبران به حقیقت خود پیمیبرند، آنها اطمینان و انعطافپذیری بیشتری برای مواجهه با شرایط دشوار به دست میآورند.
تأمل و خلوت با خود
شما میتوانید هر روز زمانی را کنار بگذارید و از دنیای بیرونی خود فاصله بگیرید، همه وسایل الکترونیکی را خاموش کنید و در مورد مهمترین چیزها فکر کنید، شما از طریق تأمل میتوانید به راه و روشهای بهتری دست پیدا کنید.
میتوانید این کار را از طریق روشهای همچون مراقبه، مدیتیشن، دعا، پیاده روی طولانی برای پاکسازی ذهن یا نشستن در حالت مراقبه و تامل در سکوت، که این روزها در حال افزایش هستند، انجام دهید.
در واقع این روشها به شما کمک میکنند از لیست کارها، مسائلی که شما را اذیت میکنند مثل اینترنت، آخرین خبرها، شبکههای اجتماعی و غیره رهایی پیدا کنید، و با خود درونیتان آشتی کنید. به این ترتیب، رهبران میتوانند نحوه زندگی و تعامل خود با دنیای اطرافشان را بهتر بررسی کنند.
دریافت بازخوردهای صادقانه
به نظرات و بازخوردهای صادقانه همکاران، دوستان و زیردستان در مورد راه و روشهای رهبری خود توجه کنید. یکی از سختترین کارهایی که رهبران باید انجام دهند این است که بفهمند دیگران آنها را چگونه میبینند و درباره آنها چه نظراتی دارند، گاها پیش میآید که این نظرات با آنچه رهبران تصور میکنند، متفاوت است.
برای آنکه رهبران قابل اعتماد و معتبر به درک بیشتری از خود برسند، ضروری است به اشخاصی که فارغ از هرگونه غرض ورزی نظر خود را میگویند، گوش سپارند و امکان نقد صریح و رک را به آنها بدهند.
اینگونه رهبران میتوانند به بازخوردهای صادقانه و کاربردی دست پیدا کنند. رهبران باید توجه داشته باشند از اشخاصی که تمام مدت درباره آنها و رفتارهایشان نظرات مثبت و خوبی دارند، دوری کنند زیرا این اشخاص میتوانند آنها را از مسیر اصلی دور کنند.
مشخص کردن اهداف رهبری
رهبران قابل اعتماد باید هدف رهبری خود را مشخص کنند، و آن هدف را با گروه همکاران خود در میان بگذارند. هنگامی که رهبران هدف رهبری خود را با همکاران، مردم و کارکنانشان مطرح میکنند، احتمال بیشتری برای همسوسازی آنها با هدف خود و ایجاد تاثیرات مثبت در گروه وجود دارد.
لازم به ذکر است رهبران نباید هدف خود را دستیابی به موفقیتهایی همچون پول، شهرت و قدرت قرار دهند، هرچند این معیارها بخشی از موفقیت پایدار هستند.
ارائه سبک رهبری به مخاطبان
رهبران باید سبک خود را به مخاطبانشان ارائه کنند، و هم تیمیها و همکاران خود را برای پذیرش رویکردهای مختلفی که در نظر دارند، آماده کنند.
در این مواقع رهبران مجبورند تصمیمات دشوار بگیرند، تصمیماتی که مطمئناً منجر به نارضایتی مردم یا همکارانشان میشود و با بازخوردهای منفی همراه است. اما زمانهایی هم وجود دارد که رهبران باید الهام بخش، مربیان خوب و سازندگان جامعه باشند.
هر دو موقعیت شرح داده شده بخشی از هویت رهبری است. اگر رهبر از اعتبار و اصالت خوبی برخوردار نباشد نمیتواند در آن شرایط تصمیمات درستی بگیرد. به همین منظور ضروری است، رهبر از خودآگاهی زیادی برخوردار باشد، این خودآگاهی در نهایت بر اعتبار، اصالت، و درستی تصمیمات رهبر تاثیرگذار است.
با افزایش تجربه رهبران، خودآگاهی آنها افزایش مییابد، و آنها در تطبیق سبک رهبری خود مهارت بیشتری پیدا میکنند و این امر منجر به ایجاد جوامعی پایدار و موفق میشود.
درک عمیقتر اعتبار و اصالت
حالا چیزی که ممکن است قابل اعتماد بودن یا معتبر بودن رهبری را سختتر کند، عدم درک عمیق از چگونگی معتبر بودن رهبران است. به عنوان مثال، کاریسا تاکر، در کتاب اخیر خود یعنی هنر اصالت (Art of Authenticity) به جستجو در موضوعاتی مانند شفافیت، گفتگوهای صادقانه، برقراری صلح و جستجوی حقیقت میپردازد که همگی این موضوعات منجر به ایجاد درک عمیقتری از اعتبار و اصالت میشوند.
همچنین گروه محققانی در HBS بر چالشهای اعتبار و اصالت کار کردهاند، آنها به بررسی چالشهایی مانند اینکه چگونه و چه وقت آسیب پذیر هستیم، و یا ادغام خودساختهشده با خودواقعی و غیره پرداختهاند.
همگی این موضوعات میتوانند منجر به درک بیشتری از اعتبار و اصالت رهبران قابل اعتماد شوند.
در آخر، در عوض ایجاد پیام های نادرست درباره رهبران قابل اعتماد و معتبر، باید بر این نکته متمرکز شویم که چگونه رهبران را توانمند سازیم تا قابل اعتمادتر شوند و ابزارهایی را برای این منظور در اختیار آنها قرار دهیم. به این ترتیب، رهبران معتبر و معتمد میتوانند زندگی بهتری برای همکاران، همگروهی و حتی مردم ایجاد کنند.
پاسخها